قیام حسینی، وحدت اصالت وظیفه و نتیجه
اصلاح طلبی، گرایش معتدلانه میان حرکت "انقلابی" و "محافظه کارانه" است که در مقام نفی هر یک از دو گرایش اصالت وظیفه و اصالت نتیجه و درصدد جمع میان آن دو می باشد، بدین معنا که توجه به هر یک از آنها نباید سبب غفلت از دیگری شود و با ملاحظه نتیجه و مصالح، تکالیف از انعطاف پذیری لازم برخوردار باشند.
اصلاح طلبی، گرایش معتدلانه میان حرکت "انقلابی" و "محافظه کارانه" است که در مقام نفی هر یک از دو گرایش اصالت وظیفه و اصالت نتیجه و درصدد جمع میان آن دو می باشد، بدین معنا که توجه به هر یک از آنها نباید سبب غفلت از دیگری شود و با ملاحظه نتیجه و مصالح، تکالیف از انعطاف پذیری لازم برخوردار باشند.
نویسنده با توجه به سیره نبوی و نحوه نزول تکالیف، معتقد است که از نگاه اسلامی، سیره اصلاحی رسول اکرم و قرآن و نیز سیره سایر معصومان جمع بین اصالت وظیفه و نتیجه است و اگر چه معصومان به مبارزه قهرآمیز و جنگ اقدام می کردند، اما اصل، چه در محتوای پیام و چه در شیوه اصلاحی آنها، به کارگیری کلام و رعایت تدریج در اقدام عملی بوده است ولی چون آنان افراد محافظه کار و بی مسئولیتی نبودند، در شرایط ضروری و دفاعی دست به شمشیر برده و از کشتن و کشته شدن نیز دوری نمی کردند.
امام حسین(ع) نیز به عنوان یک مصلح دینی به دنبال وحدت بخشی بین وظیفه و نتیجه بود که این امر با توجه به مطالب ذیل قابل اثبات است: سیره حضرت در امر به معروف و نهی از منکر که با محاسبه، تدریج و عقلانیت و قرین به آثار و نتایج صورت می گرفت؛ توجه به عنصر زمان و مکان ؛ اقدامات متفاوت و بیانات مختلف از آغاز نهضت تا کربلا. نگاهی که نویسنده محترم به موضوع دارند، طبعاً نمی تواند نگاه همه کسانی باشد که به بررسی و تحلیل حرکت امام حسین(ع) و اساساً موضوع اصلاح طلبی می پردازند. با این همه نگاه ایشان می تواند مورد توجه و حتی نقد قرار گیرد.
نوشتار حاضر تحت عناوین زیر سامان یافته است:
الف) مقدمه؛
ب) اشاره ای گذرا به مصلحان و شیوه های اصلاحی در قرآن؛ ج) نسبت میان تکلیف و نتیجه در نهضت حسینی؛
د) نتیجه گیری.
الف) مقدمه:
در آغاز سخن به عنوان مقدمه، تأملی بر بعضی مفاهیم کلیدی پژوهش و ارتباط بین آنها ضروری می نماید:
۱) مفهوم تکلیف: در شرح لغوی، واژه "تکلیف" در "مجمع البحرین"، آمده، امری که بر تو دشوار است، سختی، مشقت و آنچه که در معرض ثواب و عقاب است را تکلیف گویند. "دهخدا" در "لغتنامه" ذیل واژه "تکلیف"، این کلمه را این گونه شرح کرده است: چیزی از کسی درخواستن که در آن رنج بود، زیاده از اندازه طاقت کار فرمودن کسی را، زحمت و سختی و دشواری و تصدیع و رنج و عذاب و اذیت و ستم و کار پرمشقت. هم او در ذیل واژه "وظیفه" در همان منبع نیز آن را معادل تکلیف، کاری که تکلیف دینداری کسی باشد، مطلق تکلیف، چیزی که برای هر کسی در روز مقرر باشد و ... آورده است.
در این نوشتار، کلمه "تکلیف"، معادل "وظیفه" و در مقابل حق (به معنای طلب کاری) به عنوان نوعی دَیْن، بدهکاری و مسئولیت به کار رفته است. بر این اساس، فردی که در زندگیش وظیفه و تکلیف مدار است، پیرو ایده "اصالت وظیفه" (Deontology cah)دانسته می شود. (در مقابل اصالت نتیجه). "فرهنگ آکسفورد"، واژه وظیفه شناسی (Deontology) را به تعهد، وظیفه، آن که متعهد است، دانش تکلیف یا وظیفه اخلاقی به کار گرفته که در این منبع نیز، تکلیف و وظیفه در یک معنا آمده اند.
برای آشنایی بیشتر با نگرش اصالت وظیفه و محتوای مفهوم تکلیف، بی مناسبت نیست، با گوشه هایی از دیدگاه یکی از معتقدان به این گرایش، یعنی کانت در احکام اخلاقی آشنا شویم. این متفکر بزرگ آلمانی در کتاب "مابعدالطبیعه اخلاق"، از جمله می نویسد: "آدمی باید سعادت خود را نه از روی میل، بلکه از روی وظیفه بجوید و از این رهگذر است که رفتار او در وهله نخست، ارزش راستین اخلاقی می یابد." و توضیح می دهد که اگر بناست به راستی مفهومی دارای اهمیت و اعتبار قانونگذارانه باشد، فقط به شکل بایسته مؤکد و نه به هیچ رو به صورت فرض یا مشروط، باید بیان شود. از نگاه او "وظیفه"، ضرورت عمل کردن از سر احترام به قانون است.
۲) مفهوم نتیجه: دهخدا ذیل همین واژه در "لغتنامه" می نویسد: ماحصل کار، چیزی که از چیز دیگر حاصل شده باشد، ثمر، بار، بر، اثر، حاصل، سود، ولد، نسل، فرزند، فایده، بهره، منفعت، نفع، ثمره، مکافات، پاداش، جزا، سرانجام، عاقبت، خاتمت و آخر. در این پژوهش، مراد از "نتیجه"، همان معانی ثمر، بار، حاصل و فایده بوده و کسی که در کارها، اصل را بر محصول و ثمره قرار می دهد، پیرو "اصالت نتیجه" نامیده شده است (در مقابل اصالت وظیفه). "فرهنگ آکسفورد، مفهوم اصالت نتیجه (Teleological) را این گونه شرح کرده است: راجع یا مستلزم نتیجه، مربوط به دلایل نهایی و پایانی، مربوط به مقاصد یا اهداف. مقصود از تفکر اصالت نتیجه ای را در قالب اندیشه بعضی متفکران این نگرش بهتر می توان توضیح داد. از جمله طرفداران این گرایش، "جرج ادوار مور" است که اصالت را به "لذت" می دهد. او در کتاب اخلاقش، ذیل بحث "مذهب اصالت فایده"، از جمله می نویسد، یک فعل وقتی و فقط وقتی درست است که فاعل نمی توانست به جای آن فعل دیگری را (حتی اگر آن را انتخاب کرده بود) انجام دهد که بیش از فعلی که انجام داده است، لذت به بار آورد. یک فعل ارادی وقتی و فقط وقتی غلط است که فاعل می توانست به جای آن فعل دیگری (حتی اگر آن را انتخاب کرده بود) انجام دهد، که بیش از فعلی که انجام داده است، لذت به بار آورد و ادامه می دهد، نخستین اصلی که نظریه ما به دست می دهد به اختصار تمام، چنین بیان کنیم: "یک فعل ارادی وقتی و فقط وقتی درست است که هیچ فعل ممکن دیگر برای فاعل در آن شرایط ممکن نبود لذت بیشتری به بار آورد. در همه موارد دیگر آن فعل غلط است."( مور جرج ادوار، اخلاق، ترجمه اسماعیل سعادت، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی (چاپ دوم)، ۱۳۷۵، ص۱۸)
او حتی ملاک واقعا درست بودن فعل در گذشته و حال و شرایط ممکن را بر اساس این پرسش دسته بندی می کند که آیا فاعل در شرایط مورد بحث می توانست به جای آن، فعل دیگری انجام دهد که لذت بیشتری به بار آورد. اگر می توانست آن فعل غلط و اگر نمی توانست معلوم می شود که آن فعل واقعی درست بوده است، یا آن فعل ممکن اگر انجام می یافت درست بود.( همان، صص ۹ ـ ۲۸) و توضیح می دهد که افعال ارادی وقتی که درست اند، بدان سبب درست اند که حداکثر لذتی به بار می آورند.
۳) مفهوم اصلاح: "دهخدا" در لغتنامه ذیل همین واژه آورده، راست کردن، به صلاح آوردن و نیکو کردن، ضد افساد، درست کردن، التیام دادن، به سامان آوردن، دور کردن تباهی و راست کردن چیزی، نیکویی کردن، احسان کردن، با هم آشتی دادن، اصلاح آوردن معیشت، فراهم آمدن قومی برای تصحیح رفع عیب و فساد چیزی، ترتیب و بند و بست و بهبود از بیماری.
"راغب اصفهانی"، اصلاح را این گونه توضیح داده است: خداوند انسان را اصلاح می کند، یک بار از جهت آفرینش است که او را صالح می گرداند و از جهت دیگر، بعد از به وجود آمدن، فساد را از او می زداید و نهایتا به مصلحت او حکم می کند و برای هر یک از معانی به آیاتی استناد می کند. فرهنگ انگلیسی آکسفورد، واژه "اصلاح" (Refor mation) را به بهبود در شکل و خصوصیت، گزینش وجودی چیزها، مؤسسات و اعمال و غیره و تعبیر رادیکالی برای تأثیر بهتر بر مذهب سیاسی یا امور اجتماعی معنا کرده است.
در نوشتار حاضر که بحث از حرکتهای اصلاحی است، خوب است که معنای مصطلح متداول واژه اصلاح طلبی (Refor mism)نیز مورد توجه قرار گیرد. "آلن بیرو"، اصلاح طلبی را واژه ای جدید می داند که یک ایدئولوژی و یا طرز تلقی سیاسی را مشخص می سازد. اصلاح طلبی، اعتقادی است مبنی بر اینکه جامعه با دگرگونیهای تدریجی و سطحی و همچنین با تصحیحی بطئی و پی در پی رو به بهبود می رود، بدون آنکه ساختهای اساسی مربوط به نظم مستقر، مورد تردید قرار گیرد.
( بیرو، آلن، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه: باقر ساروخانی، انتشارات کیهان، ۱۳۶۶، ص۳۱۹، صص۶۵ ـ ۳۲۲) این معنا از اصلاح طلبی در مقابل "محافظه کاری" (Conser reatism) که خواهان استقرار نظم موجود، بدون هیچ روحیه انتقاد و تغییر است و نیز در مقابل مفهوم "انقلاب" (Rerolution) که تغییری ناگهانی و گاه خشونت بار با هدف تغییر بنیادی نظم موجود و خلق نظامی نو رخ می دهد، قرار گرفته(همان) و به تعبیر دقیق تر اصلاح طلبی، حرکتی مابین انقلاب و محافظه کاری است.
تفاوت اصلاح طلبی در فرهنگ دینی و فرهنگ سیاسی: اصلاح طلبی در فرهنگ دینی با اصلاح طلبی در علوم سیاسی و اجتماعی مفترقات و مشترکاتی دارد. مفترقات آنها عبارتند از: اول: توجه عمده در اصلاح طلبی دینی، تمرکز بر تغییر محتوایی و زدودن فساد و یا تحبیب قلوب و ... است، از این رو گاه حرکتهای تند مصلحان نیز حرکتی اصلاح طلبانه تلقی می شوند و حال آنکه اصلاح طلبی مصطلح، نوعی روش حرکتی است که در مقابل تندروی (انقلاب) و کندروی (محافظه کاری) قرار گرفته و تمرکز و تأکیدش بر تدریجی و آهسته بودن حرکت است؛ دوم: اصلاح طلبی در لسان دینی حوزه ای وسیع از سطوح فردی، گروهی تا سیاسی و اجتماعی و فراگیر دارد. از این رو در لسان دینی ممکن است کسی طلب اصلاح در نفس خویش کند. مثلاً حضرت امیر می فرماید: "اعجز الناس من عجز عن اصلاح نفسه"؛
( مستدرک، ج۱۱، ص۳۲۲، ح۳۹) عاجزترین مردم کسی است که در اصلاح نفسش ناتوان باشد و یا اصلاح بین خانواده و دوستان که بدان اصلاح ذات البین گفته می شود، اما اصلاح طلبی در اصطلاح سیاسی ـ اجتماعی، عمدتا صبغه عام و فراگیر داشته و حیطه فردی، خانوادگی و گروهی را شامل نمی شود و اگر گروهی نیز اصلاح طلب است، ادعای اصلاح کل جامعه را دارد. در عین حال اصلاح طلبی در لسان دینی و اصلاح طلبی مصطلح در علوم سیاسی و اجتماعی، اشتراکاتی نیز می توانند داشته باشند. از جمله: اول: می توان شیوه مصلحانه دینی را از نزول کتاب که صبغه تدریجی و گام به گام دارد، تا شیوه عمل انبیاء و ائمه(ع) که تا حد امکان رعایت اعتدال، آرامش، صلح طلبی را می نمودند به این نکته بازگرداند که اصل در نگاه دینی و حرکت مصلحان، تدریج و تعدیل است، نه تندروی و کندروی و حرکتهای تند و بنیادی را موردی و استثنایی فرض کرد. با این تلقی، روش مصلحان دینی نیز به روش اصلاح طلبان سیاسی نزدیک می شود؛ دوم: اگر اصلاح طلبان، دیندار و مسلمان باشند، در روش تدریجی خودشان، اهتمام به ترمیم محتوای فهم دینی و عمل جامعه دینی دارند (عدالتخواهی، نفی ستم، اعاده حقوق سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... مردم) که در این صورت روش بامحتوا متلازم شده و اصلاح طلبی مصطلح، با اصلاح طلبی دینی، در حوزه های کلان و فراگیر مرتبط خواهند شد. به عبارت دیگر، اهداف اصلاح طلبی در هر دو معنا می توانند با هم متداخل شده و وحدت بیابند. در نوشتار حاضر، مراد از اصلاح و اصلاح طلبی، توجه به نکات مشترک بین اصلاح طلبی دینی و سیاسی ـ اجتماعی است.
۴) رابطه بحث اصالت وظیفه و اصالت نتیجه با اصلاح طلبی: از جهاتی می توان بین اصلاح طلبی با دو نگرش اصالت وظیفه و نتیجه، پیوند برقرار نمود. در ابتدا لازم است با شاخصهای ملموس تری نگرشهای اصالت وظیفه با اصالت نتیجه مورد مقایسه قرار گیرند:
الف) مکتب اصالت وظیفه، از آن رو که تکلیف مدار است و مسئولیت و وظیفه را جدی می گیرد، به نوعی مطلق گرایی در احکام و اعمال کشانده می شود که موقعیت زمانی و مکانی و سایر شرایط به ندرت در تغییر وظیفه تأثیر دارند؛ در مقابل نگرش اصالت نتیجه که فایده و سودمدارانه به موضوع می نگرد و تمایل جدی به نسبت در احکام و افعال داشته و بر وظیفه مشخصی پا نمی فشارد؛
ب) به تبع نکته قبل، در حالی که نگرش اصالت وظیفه به نوعی سختگیری، تعصب و عدم انعطاف پذیری در مسائل و حوادث و احکام گرایش دارد، گرایش نگرش اصالت و نتیجه ای بر تساهل، مدارا و انعطاف پذیری بسیار بالاست؛
ج) از محصولات نکات قبلی آن است، در حالی که گرایش اصالت وظیفه به نوعی تندروی و افراط گرایی تمایل دارد، گرایش اصالت نتیجه به کندروی و تفریط در احکام، ارزشها و افعال منجر می گردد؛
د) و نهایت اینکه اصالت وظیفه می تواند به حرکت خشونتمدار و انقلابی منجر شود و حال آنکه اصالت نتیجه ای ها به نوعی سهل انگاری و محافظه کاری برای حصول به ثمره و فایده محصولی، گرایش دارند.
با توجه به این شاخصه ها، حال ربط بین اصلاح طلبی و نگرشهای اصالت وظیفه و نتیجه، کار سختی نیست. اصلاح طلبی، نه محصول گرایش اصالت وظیفه ای است و نه محصول کامل نگرش اصالت نتیجه ای، بلکه راهی مابین این دو نگاه است و اصلاح طلب کسی است که به تعادل گرایش دارد و لذا از خشونت، تندروی، افراط و ... بالاصاله فاصله می گیرد (گرچه بالطبع گاه به خشونت نیز ممکن است تن در دهد.) و از طرف دیگر، انسانِ منفعت طلب محض و سودجوی خاص و بی مسئولیت نیست، بلکه وجه اهتمام او رفع کاستیها و مفاسد جامعه است و به دنبال تغییر آنها با روش تدریجی و بطئی است. اینجاست که راه اصلاح طلبی، طریقی بین نگرشهای اصالت وظیفه و اصالت نتیجه ای و حرکتی متعادل و بینابینی است و با الهام از میانه روی شیعه در بحث "جبر و اختیار" که "لا جبر و لا تفویض، بل امر بین الامرین" شاید بد نباشد که مدعای شیعه در اصلاح طلبی را نیز با توجه به بحث حاضر بدین صورت بازسازی نمود: "لا وظیفة و لا نتیجه: بل امر بین الامرین او طلب الاصلاح".
محمد منصور نژاد
روزنامه رسالت ( www.resalat news.com )
نظرات شما عزیزان: